مادر

برای مادران

مادر

برای مادران

سلام
در این سایت در مورد مسائل آمادگی های قبل از بارداری، باید و نباید های دوران بارداری، تربیت و تغذیه کودکان مطلب گذاشت میشه. و شما میتونید هر سوالی راجع به مسائل بارداری و کودکانتون دارید مطرح کنید. که توسط متخصصین پاسخ داده میشه. بعضی از مطالب از منابع انلاین موجود در اینترنت استفاده می شود.

آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طلاق» ثبت شده است

طلاق چیزی است که تمام خانواده را تحت تاثیر قرار می‌دهد و ممکن است تبعات آن تا آینده دور هم ادامه داشته باشد. اگر طلاق بدون کمک یا مشاوره دیگران صورت بگیرد، ممکن است از نظر اقتصادی روی ما تاثیر داشته باشد یا از نظر روانی، به ما ضربه بزند...

 اما اگر طلاق به درستی صورت بگیرد، شاید پس از مدت‌ها فرصت یک زندگی راحت را در اختیارمان قرار دهد یا ما را از زندگی پرکابوس گذشته رها کند. علت طلاق هرچه باشد، نیاز به کمک و توجه دارد. چیزهایی که در زیر می‌خوانید توصیه‌های کوچکی است برای اینکه بتوانید رنج‌های بالقوه‌ای را که در هر طلاق وجود دارد، به حداقل برسانید. در کنار این توصیه‌ها می‌توانید حرف‌هایی واقعی از زبان پدر و مادرها و بچه‌های طلاق بشنوید.

● به بچه ها فکر کنید

« من تازه دارم به زندگیم سر و سامون می‌دم، ولی پدر و مادرم با هم تفاهم ندارن. به نظر می‌رسه هر وقت همدیگه رو می‌بینن اوضاع بدتر هم می‌شه!»

پدر و مادرها نباید «فقط به خاطر بچه ها» با هم بمانند. شما ناراحتید، خوشبخت نیستید و بچه‌ها این را می‌فهمند. آنها هیچ چاره‌ای ندارند غیر از اینکه تمام امواج غم و غصه‌ای را که شما برایشان می‌فرستید بپذیرند. کودک در ذهنش خیال می‌کند «مسوول» خوشبخت نبودن شما اوست، خیال می‌کند همه چیز تقصیر اوست و...

پدر و مادر من سه سال پیش طلاق گرفتند و من خاطرات وحشتناکی از زمانی دارم که توی تختم می‌خوابیدم و به دعواها و حرف‌های زشتی که به هم می‌زدند گوش می‌دادم. خیال می‌کردند من خوابم.

● خیلی بد بود!

نمی‌خواهم درباره همه جزئیاتی که اتفاق افتاد حرف بزنم، اما مشکل اصلا طلاق نبود؛ مشکل تمام آن سال‌هایی بود که ما درگیرش بودیم. وقتی بچه‌ها می‌گویند حس «بدی» نسبت به طلاق دارند برایشان روشن کنید که اگر پیش هم بمانید اوضاع خیلی «بدتر» می‌شود.»

علاوه بر این، خیلی مهم است که بچه‌ها بفهمند بدون توجه به احساسی که شما نسبت به هم دارید، عشق و علاقه‌تان نسبت به بچه‌ها هیچ تغییری نکرده است. بهترین حالت، وقتی است که شما همچنان با هم ارتباط داشته باشید و آخرین خبرها را رد و بدل کنید: «می‌دونی میکی این هفته سرما خورده، جین هم نیاز داره در مورد تکلیفش یکی بهش کمک کنه.» ممکن است این کار را غیرممکن و غیرواقعی بدانید اما دقیقا همین کار باعث می‌شود بچه‌ها فکر نکنند حرفی را که می‌شود جلوی مامان زد نمی‌شود جلوی بابا گفت و برعکس. آنها «اجازه دارند» هر وقت که خواستند راجع به پدر یا مادرشان پیش دیگری حرف بزنند. ایجاد کردن چنین فضایی بعد از طلاق سبب می‌شود که در آینده، همه افراد خانواده نسبتا راضی باشند و همه از منطق و عقلشان پیروی کنند.

▪️ جملات زیر را از زبان یک پدر و مادر بخوانید:

«من اعتقاد دارم همه چیز را باید برای بچه ها توضیح بدهیم و به آنها اطمینان بدهیم که اصلا تقصیر آنها نیست. از بچه ها به عنوان «جاسوس» برای فهمیدن اسرار همسر قبلی‌تان استفاده نکنید؛ مخصوصا اگر او با کس جدیدی آشنا شده. من خودم آدم خوش شانسی بودم که پدر و مادرم، بعد از طلاق روابط خوبی با هم داشتند. اگر حتا نمی‌توانید با هم خوب باشید دست کم جلوی بچه‌ها با هم محترمانه برخورد کنید.

اگر شما مسوول نگهداری فرزندانتان نیستید و گاه گداری آنها را می‌بینید، سعی کنید حتما به موقع دنبالشان بروید. شاید نتوانید از یک روز معمولی یک خاطره به یاد ماندنی بسازید، اما دست کم به بچه‌ها نشان دهید که از دیدنشان خوشحال هستید.» سامان دادن به این روابط و «خوب ماندن» چیزهایی است که همیشه درباره زندگی بعد از طلاق مطرح می‌شود. مثلا وقتی فرزندتان در دو خانه زندگی می‌کند، شما واقعا باید آماده باشید:

«من پسر سه ساله‌ای دارم که سه روز با من زندگی می‌کند و چهار روز با مادرش. او خیلی زود فهمید که هر چیزی مال کجاست. تنها چیزی که باید یادمان بماند اسباب‌بازی‌هایش هستند. اگر یکی از ما چیزی برای او بخرد، او باید تصمیم بگیرد که آن را کجا نگه دارد. 

ولی با اینکه آدم این چیزها را می‌گوید باید با همسر قبلی‌اش هم به اندازه کافی خوب باشد. یک چیز خیلی عادی این است که آدم زنگ بزند و بگوید «شربت سرفه‌اش تمام شده، تو داری؟ ببین من می‌دانم که او هزار تا لباس زیر دارد ولی الان اینجا هیچی نمانده، می توانی یکی دو تا لباس زیر برایش بیاوری؟ من هم از پیژامه‌هایی که این جا دارد، بهت قرض می‌دهم!» این جوری برای بچه بهتر است... خب البته من می‌دانم بهتر این است که آدم قبل از بچه‌دار شدن به اشتباهاتش در مورد ازدواج فکر کند... اما خب معمولا بچه زودتر از آن می آید!»

▪️ و حالا کمی هم از بچه‌ها بشنوید:

«راستش... من فکر نمی‌کنم در درازمدت، طلاق برای بچه‌ها بد باشه. البته اگه مثل آدم‌های متمدن طلاق بگیرن... پدر و مادر من وقتی ۵ سالم بود طلاق گرفتن و وقتی ۱۴ سالم بود مامان دوباره طلاق گرفت، این باعث شد من خیلی زود بزرگ بشم. آدم دیگه نمی‌تونه خیلی مشغول خودش باشه و همه چیز رو حق مسلم خودش بدونه. از اون جایی که این روزا طلاق خیلی عادی شده، بچه‌های زیادی باهاش درگیر می‌شن. بذارین یه چیزی رو راحت بگم، طلاق خیلی بهتر از زندگی کردن با دو نفر آدمیه که تا حد مرگ از هم متنفرن. به علاوه اینکه، تو عیدها آدم‌های بیشتری می‌بینی... هه! هه! هه! و خب، یاد می‌گیری چه جوری با خواهر و برادرهای جدیدت کنار بیای و آدم صبوری باشی.»

● چگونه طلاق بر فرزندان بزرگتر تاثیر‌می‌گذارد؟

این یک دیدگاه جالب و البته عاطفه‌برانگیز از زبان یک جوان است:

«این موضوع مورد علاقه من است، چون چهار سال پیش، وقتی ۲۶ ساله بودم، والدینم از هم جدا شدند. فکر می‌کنم طلاق برای بچه‌های بزرگتر کمی سخت‌تر باشد. به خاطر اینکه پدر و مادرت فکر می‌کنند که تو آن‌قدر بزرگ هستی که با چیزهای اعصاب خردکن کنار بیایی. (علتی که اصلا از هم طلاق می‌گیرند) و بچه‌های کوچکترند که باید از شر این چیزهای بد دور بمانند. بچه‌ها در هیچ سنی نمی‌خواهند چیزی درباره بی‌وفایی و خیانت بشنوند.

من هم اصلا آماده نبودم که راجع به روابط خارج از ازدواج آنها چیزی بدانم. من سر همین ماجرا با پدرم دو سال حرف نزدم. می‌توانید بگویید هنوز بالغ نشده‌ام، اما من فکر می‌کنم آدم‌هایی که می‌خواهند طلاق بگیرند باید شرارت‌های شخصی‌شان را خودشان به عهده بگیرند نه این که آن را با فرزندشان - در هر سنی که باشد- مطرح کنند. اینکه آدم درباره امیدها و آرزوها یا ترس‌هایش با بچه‌اش حرف بزند یک چیز است و اینکه او را در جریان روابط ناسالمش قرار دهد، چیز دیگر.»

● عادت کردن به پدر یا مادر جدید

یکی از سخت‌ترین اتفاقاتی که برای بچه‌ها می‌افتد عادت کردن به پدر یا مادر جدیدشان است:

«پدر و مادر من طلاق گرفتن و البته من انتظارش رو هم داشتم. قبل از طلاق، اونها جدا از هم زندگی می‌کردن. خواهر بزرگم با پدرم زندگی می‌کرد و من و خواهر کوچکم با مادرم بودیم. من شبی رو که مادرم گفت می‌خواد طلاق بگیره یادم می‌آد. داشتیم شام می‌خوردیم. یک سال و نیم پیش مادرم دوباره ازدواج کرد. این قضیه یک کم زود اتفاق افتاد. امیدوار بودم که اول فرصت داشته باشم که با طلاق کنار بیام تا بعدا بتونم با مردی که الان ناپدریم شده، زندگی کنم. الان مشکلی نداریم اما یک کم طول می‌کشه که این رو توی مغزت فرو کنی که وقتی یکی از آنها دوباره ازدواج می‌کنه، یعنی دیگه هیچ وقت پیش هم بر نمی‌گردن. من می دونم که الان مادرم خوشبخت تره و می‌فهمم که باید طلاق می‌گرفت، ولی به هر حال اذیت میشم.

توصیه‌ام به آدم‌هایی که با بچه طلاق می‌گیرن اینه که به بچه‌ها فرصت بدن تا با شوک طلاق کنار بیان و بعد یه نفر دیگر رو وارد زندگی کنن.

توصیه‌ام به بچه‌ها اینه که دیدگاه‌های پدر و مادرشون رو بفهمن و نسبت به آدم‌های جدید جبهه نگیرن و بدونن که اونها هم نمی‌خوان جای پدر و مادر واقعی را بگیرن. نگاه کنین، من زنده‌ام. درسته که بعضی وقتا از ناپدریم متنفر می‌شم، اما به هر حال باید به آدما فرصت داد. اگه بازم ازشون متنفر بودین، اونوقت به پدر یا مادرتون‌بگین.»

● در پایان

قبل از اینکه به سراغ وکیل بروید، به مشاوره فکر کنید. در بعضی موارد، مشاوره ممکن است یک رابطه خوب را حفظ کند و بچه‌ها را از رنج بی‌دلیل نجات دهد. در لحظه‌ای که با وکیل قرارداد می‌بندید، ممکن است دیگر هیچ راه برگشتی نباشد. آنها وظیفه دارند وارد امور خصوصی زندگی شما بشوند و حتی چیزهای کوچکی را هم که آن‌قدر بزرگ نیستند، بد جلوه بدهند.

«بچه‌ها» یادتان باشند. از آنها نخواهید که طرف کسی را بگیرند، همانطور که قبلا خواندید این کار فقط باعث می شود آنها گوشه‌گیر شوند و در حالی که هر دو پدر و مادرشان را دوست دارند، عذاب بکشند و خودشان را مقصر بدانند. کاملا بر عهده پدر ومادر است که مثل آدم‌های بالغ رفتار کنند و از فرزندان‌شان در برابر ناراحتی‌های بی‌دلیل محافظت کنند.

پس پیش از اینکه پای وکیل را به زندگی مشترکی که شاید قابل ادامه دادن باشد باز کنید به دیدن یک مشاور بروید. دست کم فقط به عنوان یک گزینه.  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۵ ، ۱۵:۲۳


طلاق ممکن است در زندگی هر زن و مردی اتفاق بیفتد. بیشتری تاثیری که طلاق در زندگی زناشویی دارد روی کودکان است. نکته مهم در اینجا نحوه اطلاع فرزندان از طلاق و برخورد صحیح با کودکان طلاق است.

به هر حال گاهی کار به اینجا می رسد که شما و همسرتان از هیچ کدام از روش های صبر و مدارا و گفت وگو و مشاوره و... به نتیجه ای نرسیده و مجبورمی شوید به سراغ این سیاه ترین حلال خداوند بروید. تکلیف بچه ها چه می شود؟ بچه هایی که یک عمر آرزوی داشتنشان را داشته اید و سال ها مراقبتشان کرده اید تا به اینجا برسند و دوست داشته اید جلوی چشم شما بزرگ شوند. حالا این گل های کوچک در میانه توفانی که خودتان به پا کرده اید گرفتار شده اند و هر لحظه به سویی کشیده می شوند. قطعا شما و همسرتان، نگران بچه ها هستید اما شاید ندانید که چگونه می توانید میزان آسیب پذیری بچه ها را در این اتفاق شوم به حداقل برسانید. اگر تا پایان این نوشته با ما همراه باشید راهکارهای صحیح مراقبت از این گل های توفان زده را مرور خواهیم کرد.

 

تأثیرات طلاق بر فرزندان

طلاق و مجموعه مشکلات قبل و بعد از آن یکسری اثرات نامناسب بر روح و روان فرزندان می گذارد که باید با شناخت دقیق آنها برای کاهش شان برنامه ریزی کرد. احساس ناامنی و هراس از آینده، ترس از ترک شدن، احساس طردشدگی، احساس گناه و مقصر بودن در اختلاف بین پدر و مادر، بلاتکلیفی، اندوه، اضطراب، تنهایی، خشم و افسردگی اثرات کلی طلاق بر فرزندان است. به دلایل مختلف این نشانه ها در پسرها بیش از دختران بروز می کند. اما این اثرات را می توان در دوره های سنی مختلف فرزندان نیز تفکیک کرد. در هر دوره سنی، پاره ای از مشکلات شدیدتر و محتمل تر هستند که درزیر آنها را بررسی می کنیم.

2 تا 6 سالگی :

بچه ها در این سنین بیشتر با خشم و افسردگی نسبت به طلاق والدین واکنش نشان می دهند. آنها همچنین افسرده و ناراحت به نظر رسیده و زود به گریه می افتند و گاهی در رفتارهایشان زیاده خواهی و لجبازی به چشم می خورد.

بسیاری از دخترها در این سنین عصبی و تندخو می شوند اما عده ای دیگر رفتارهای بزرگسالانه در پیش می گیرند. این دسته از بچه ها بیش از حد مراقب رفتارها و نظافت خود هستند و دیگر بچه ها را مانند بزرگ ترها سرزنش و تنبیه می کنند و گاه آنها را پند و اندرز می دهند. پسرها ناآرام و خشن می شوند و رفتارهای شیطنت آمیز آنها بیشتر می شود. این کودکان بیشتر ترجیح می دهند تنها باشند و شوقی به بازی نشان نمی دهند و در محیط های جمعی مثل مهدکودک، به جای بازی و همراهی با دیگران لجبازی می کنند و اخلال و بی نظمی به وجود می آورند.

7 تا 11سالگی:

بچه های 8 - 7 ساله معمولا پس از جدایی دچار افسردگی شدید می شوند. پسرها معمولا شدیدتر واکنش نشان می دهند و خیلی زود به گریه می افتند.

با بالاتر رفتن سن بچه ها افسردگی و غم، جای خود را به خشونت و انتقام گیری می دهد. بچه های 9 تا 11ساله پس از جدایی واکنش های خشمگینانه شدیدی از خود بروز می دهند و درگیری هایی در مدرسه با معلمین و اولیای مدرسه پیدا کرده و کارکرد آموزشی شان پایین می آید. پسرها از ملاقات با پدر استقبال نمی کنند و به شدت در مدرسه دچار مشکل می شوند.

12تا 17سالگی (نوجوانی):

نوجوانان در این سنین به نسبت بچه های کوچک تر، سازش بیشتری با مسئله طلاق نشان می دهند. این ممکن است به دلیل حس استقلال طلبی و نداشتن ارتباط نزدیک با والدین در این سنین یا به دلیل درک بیشتر آنها نسبت به مشکلات میان پدر و مادر باشد. آنها در این شرایط معمولا خود را از پدر و مادر دور نگه می دارند و تلاش می کنند برنامه و چارچوب زندگی مستقل و متفاوتی را دنبال کنند. پاره ای از آنها در دوران ابتدای جدایی احساس فریب خوردگی کرده و واکنش های خشمگینانه ای از خود بروز می دهند و سعی می کنند تا حد ممکن از خانه و پدر و مادر دور باشند.

 

چطور فرزندان را از تصمیم طلاق با خبر کنیم؟

هرچند بچه ها از اختلافات شما باخبرند اما احتمالا اعلام صریح این موضوع که شما قصد دارید از یکدیگر جداشوید یکی از سخت ترین کارهایی است که در زندگی تان قرار است انجام بدهید. احتمالا بچه ها از شنیدن این موضوع شوکه خواهند شد و شما باید مراقبت و دقت زیادی در این مرحله از کار داشته باشید. این یکی از سخت ترین مراحل زندگی بچه هاست. پس دقت داشته باشید تا در شرایط دشواری نباشند یا آمادگی لازم را برای شنیدن آن داشته باشند. زمان تغییر مدرسه یا مهدکودک، بیماری، عید نوروز، امتحانات مدرسه و یا زمان هایی از این دست به هیچ وجه زمان مناسبی برای شنیدن چنین خبری نیست.

زمانی را انتخاب کنید که هر دوی شما حضور داشته باشید و بچه ها هم فرصت کافی برای روبه روشدن با این خبر را داشته باشند. یک روز تعطیل که شما و باقی خانواده در خانه باشید زمان مناسبی برای چنین کاری است. این خبر را به صورت دو نفره، یعنی همراه با همسرتان به آنها بدهید.

اگر چند فرزند در خانه دارید بهتر است این یک جلسه دسته جمعی باشد و همه فرزندان حضور داشته باشند. احتمالا بچه ها پس از شنیدن این خبر مدتی سکوت خواهند کرد و پس از آن سؤالات زیادی از شما و همسرتان خواهند داشت. سعی کنید با آرامش به سؤالات آنها پاسخ دهید.

بچه ها در هر سنی که باشند حق دارند بدانند والدینشان به چه دلیل نمی خواهند با هم زندگی کنند. البته با بچه ها با زبان خودشان صحبت کنید. آنها باید 2 چیز را بدانند: آنچه اتفاق افتاده و اینکه چرا اتفاق افتاده.

مهم ترین پیامی که باید به بچه ها منتقل کنید این است که «مامان و بابا قرار است در خانه های جداگانه زندگی کنند».

مهم است که فرزندانتان یکباره و ناگهانی در جریان حرف های شما قرار نگیرند.

به بچه ها اطمینان بدهید که هروقت بخواهند می توانند با هردوی شما صحبت و سؤالاتشان را مطرح کنند.

مهم ترین کاری که شما می توانید در این لحظات برای آنها بکنید این است که بدانند هر دوی شما آنها را دوست دارید و دوست خواهید داشت و برای برنامه های مربوط به آنها با هم همکاری خواهید کرد و هر وقت که بخواهند می توانند هرکدام از شما را ببینند.

 

فهرستی از تصمیماتی که باید بگیرید

فهرست زیر به شما کمک می کند تا همچنان که به جدایی و مشکلات تان فکر می کنید، بچه ها و مسائل مربوط به آنها را هم درنظر داشته باشید.

قوانین و تدابیری که برای زندگی تان اندیشیده اید، چه تأثیری بر دیدارهای شما با فرزندانتان و مراقبت از آنان خواهد داشت؟

بچه ها باید به دیدن کدام یک از اعضای خانواده و بستگان بروند؟

آیا بچه ها هر وقت بخواهند می توانند به والدین خود دسترسی داشته باشند؟

چه موقع بچه ها می توانند با والد دیگر خود ملاقات کنند؟

آیا تدابیری که برای زندگی تان درنظر گرفته اید ثابت و از پیش تعیین شده هستند یا به اقتضای زمان تغییر می کنند؟

تعهدات و محدودیت های مالی تان کدامند؟

بچه ها در زمان تعطیلات مدرسه چه خواهند کرد؟

برای برگزاری جشن ها و اعیاد، مانند روزهای تولد و عید، چه تدابیری اندیشیده اید؟

والدین تا چه اندازه نزدیک هم زندگی خواهند کرد؟

برای انجام دادن کارهای خانه چه روش مؤثری درنظر گرفته اید؟

آیا بچه ها می توانند با دوستان و بستگان در ارتباط باشند؟

کدام یک از فعالیت های خارج از مدرسه بچه ها ادامه خواهد داشت و چه کسی بر آنها نظارت می کند؟

کدام یک از والدین قصد دارد در جلسات مدرسه حضور داشته باشد؟

بچه ها چگونه می توانند ارتباط خود را با والدی که با آنان زندگی نمی کند، حفظ کنند؟

بچه ها چگونه می توانند ارتباط خود را با سایر بستگانشان حفظ کنند؟

 

سؤالاتی که باید برای آنها آماده باشید

در این مرحله احتمالا بچه ها سؤالات زیادی از شما خواهند داشت. ما سعی کرده ایم تعدادی از مهم ترین این سؤالات را برای شما فهرست کنیم. دقت کنید که بچه ها در هر سنی که باشند شما باید با زبان خودشان و با صبر و شکیبایی به سؤالاتشان پاسخ دهید. البته شما ممکن است پاسخ بعضی از سؤالات را ندانید یا نتوانید برای آنها توضیح دهید. این را صادقانه به آنها بگویید، احتمالا آنها درک خواهند کرد.

چه موقع می توانم پدر/ مادر را ببینم؟

مادر، وقتی من در خانه هستم، آیا اجازه می دهید که شب ها تا دیروقت بیدار بمانم، مثل زمانی که در خانه پدر هستم؟

نظر مادربزرگ در این باره چیست؟

اگر من قول بدهم که تا آخر عمرم واقعا بچه خوبی باشم، با هم آشتی می کنید؟

پدر/ مادر چرا ما را ترک می کنید؟

آیا پول توجیبی من تغییر خواهد کرد؟

چرا شما به خاطر اشتباهات و مشکلات خودتان می خواهید ما را عذاب بدهید؟

زمان تعطیلات آیا باز هم به مسافرت خواهیم رفت؟

وقتی قرار است از هم جدا شوید، چطور می توانید بگویید که ما را دوست دارید؟

آیا من می توانم انتخاب کنم که با چه کسی زندگی کنم؟

چه کسی در انجام دادن تکالیف مدرسه به من کمک می کند؟

طلاق پیشنهاد کدام یک از شما بود؟

چه کسی مقصر است؟

 

کارهایی که پس از گفتن خبر طلاق باید انجام دهید

در این شرایط اهمیت دانستن اینکه شما بچه ها را دوست دارید دوچندان می شود. پس سعی کنید با انواع گفتار و رفتار این موضوع را به آنان نشان دهید. زمانی را برای تنها بودن با بچه ها، بازی کردن یا گردش رفتن با آنها اختصاص دهید و بیشتر مراقب احساسات آنها باشید.

سعی کنید به بچه ها تفهیم کنید که طلاق شما قطعی است و امکانی برای بازگشت وجود ندارد. احتمال بازگشت به زندگی پدر و مادر در ذهن بچه ها باعث احساس بلاتکلیفی و وضعیت احساسی نامناسبی می شود که شما با تفهیم قطعیت طلاقتان می توانید از این احساس نامناسب جلوگیری کنید.

به خاطر داشته باشید که به هرحال شما از همسرتان جدا شده اید و دیگر زندگی گذشته شما پایان یافته، اختلافات را کنار بگذارید و برای تربیت صحیح فرزندانتان با یکدیگر همکاری کنید. البته توجه داشته باشید که شما باید در برابر بچه ها، رفتاری محترمانه اما جدی داشته باشید. رفتار صمیمانه شما با هم به امیدواری بیهوده بچه ها به زندگی مجدد شما با هم می انجامد و آنها را دچار بلاتکلیفی می کند.

بار ذهنی طلاق شما بر دوش بچه ها سنگینی می کند. برای اینکه این بار را از دوش بچه ها بردارید، به آنها تأکید کنید که هیچ نقشی در طلاق شما نداشته اند برای نرسیدن اوضاع به چنین وضعی هیچ کاری نمی توانسته بکنند و طلاق تصمیمی است که شما و همسرتان شخصا به آن رسیده اید.

با معلمین و اولیای مدرسه یا مهدکودک در تماس باشید. اکثر آنها با درک گرفتاری شما، خوشحال خواهند شد تا ایده ها و نظرات خود را با شما در میان بگذارند. آنها همچنین می توانند اطلاعات خوبی در مورد رشد کودک و مسائل و مشکلات او پس از طلاق در اختیار شما بگذارند.

در اسرع وقت هر دو خانه را مرتب و آراسته کنید و سعی کنید زندگی به روال عادی برگردد. بچه ها در هر سنی که باشند به قوانین مشخص برای زندگی و تربیت احتیاج دارند. سعی کنید زندگی را به روال گذشته برگردانده و این قوانین را اجرا کنید.

به بچه ها اجازه بدهید احساساتشان را بیان کنند و در برابر احساسات آنها نسبت به والد دیگر موضع گیری نکنید. به هیچ وجه از همسرتان بدگویی نکنید و او را به عنوان پدر یا مادر فرزندتان محترم بشمارید.

بچه ها باید بدانند در هر شرایطی چگونه می توانند به شما یا همسرتان دسترسی داشته باشند و مطمئن باشند که هر وقت بخواهند، هرچند با تأخیر، اما می توانند پدر یا مادر خود را ببینند.

 

لطفا این اشتباهات را مرتکب نشوید

بدترین کاری که شما می توانید بکنید این است که یک روز صبح که فرزند دلبندتان از خواب برمی خیزد به او بگویید پدر یا مادرش از این خانه رفته و دیگر برنمی گردد. در چنین موقعیتی کودک علاوه بر اینکه علت رفتن پدر یا مادر را نمی داند دیگر اطمینانی هم به ماندن والدی که در کنار اوست هم نمی تواند بکند؛ یعنی به لحاظ روحی امنیت ذهنی داشتن پدر و مادر، هر دو را توأمان از دست می دهد و این ضربه بزرگی به کودک وارد می کند. اشتباهات دیگری که شما باید سعی کنید مرتکب آنها نشوید اینهاست:

- پرسیدن سؤال از فرزندانتان، مخصوصا درباره زندگی شخصی همسر سابقتان - لغو قرارهای ملاقات با بچه ها به گونه ای که فکر کنند برای شما مهم نیستند.

- برگزاری مناسبت های ویژه و جشن های مهم با همان سبک و آیین قدیمی، به گونه ای که غیبت یکی از والدین بیشتر به چشم بیاید.

- خریدن هدایایی که می دانید همسر سابقتان را ناراحت می کند و بچه ها را در وضعیت دشواری قرار می دهد.

- قرار دادن همسر سابقتان در مقابل بچه ها یا ابراز خصومت و دشمنی نسبت به او

- استفاده از بچه ها به عنوان پیام آور و جاسوس

- استفاده از بچه ها به عنوان سنگ صبور و محرم اسرار

- سختگیری نسبت به دیدن پدر یا مادری که دور از فرزند زندگی می کند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۵:۰۸

یکی از بدترین موقعیت ها برای کودکان زمانی پیش می آید که والدین آنها از هم جدا می شوند. بدتر از آن زمانی است که یکی از والدین تمایلی به دیدن آنها ندارد یا به هر صورت وضعیت به سمتی می رود که امکان دیدار با آن والد وجود ندارد.

سپیده دانایی: طی سال های اخیر در روز پدر در آمریکا، اتفاقی افتاده که قابل تأمل است. برای تبریک روز پدر کارت های متعددی وجود دارد اما نوشته های روی برخی از این کارت ها حساسیت هایی را ایجاد کرد و البته بحث هایی را در پی داشت؛ روی یکی از این کارت ها نوشته شده بود مادرم روز پدر را به تو تبریک می گویم. 

طرفداران این کارت ها معتقد هستند مادرانی که به تنهایی فرزندانشان را بزرگ می کنند هم مادرند و هم پدر و باید هم روز مادر و هم روز پدر را به آنها تبریک گفت اما در مقابل، مخالفان می گویند درست است که این مادران زحمت فراوانی می کشند؛ آنها در نهایت مادر هستند و نمی توانند نقش پدری را به صورت کامل اجرا کنند و البته نباید هم چنین انتظاری داشت چرا که تلاش در این زمینه می تواند در رابطه با تعریف پدر و مادر در ذهن نسل آینده جامعه ابهام ایجاد کند.

یکی از بدترین موقعیت ها برای کودکان زمانی پیش می آید که والدین آنها از هم جدا می شوند. بدتر از آن زمانی است که یکی از والدین تمایلی به دیدن آنها ندارد یا به هر صورت وضعیت به سمتی می رود که امکان دیدار با آن والد وجود ندارد.

این شرایط هر چند برای کودکان بسیار دشوار است، قطعا برای والدی که کودک نزد او زندگی می کند نیز دشوار است و مشکلات بی شماری را می تواند ایجاد کند. صرف بزرگ کردن و تربیت یک کودک بدون کمک همسر طاقت فرساست اما چیزی که کار را سخت تر می کند اخباری است که این گروه از والدین از گوشه و کنار می شنوند.

این که نبود یکی از والدین می تواند عوارض جبران ناپذیری بر فرایند رشد کودک باقی بگذارد. در نتیجه تعداد قابل توجهی از این والدهای تنها به دنبال این هستند که علاوه بر وظایف خودشان، وظایف والد غایب را نیز انجام دهند تا فرزند آنها آسیب کمتری ببیند اما آیا واقعا یکی از والدین می تواند علاوه بر وظایفی که برعهده خودش است وظایف والد غایب را نیز برعهده بگیرد؟

ممکن است اما با کمک دیگران

اگر بخواهیم پاسخ دقیقی به این پرسش بدهیم باید به چند نکته توجه داشته باشیم. پدر و مادر در خانه هر کدام وظایفی دارند که بخشی از این وظایف را فرد دیگری نیز می تواند انجام دهد؛ مانند تامین مالی فرزندان، پخت غذا، رسیدگی به نظافت آنها یا حتی رسیدگی به کارهای مدرسه.

اما بخشی از وظایف پدران و مادران شامل مواردی است که فرد دیگر یا نمی تواند آن را انجام دهد یا باید دارای ویژگی های خاصی باشد تا از عهده آنها بربیاید. قسمت اعظم این موارد امور وابسته به جنسیت هستند؛ مانند شیر دادن به شیرخواران، آموزش مسائل خاص دوره بلوغ و تغییراتی که در این دوره چه در دختران و چه در پسران روی می دهد. در رابطه با این امور چطور می توان برنامه ریزی کرد؟

در مورد وظایف پدر و مادری که به آنها اشاره شد با یک برنامه ریزی مناسب می توان تا حدی جای خالی را پر کرد. به عنوان مثال تأمین مالی خانه می تواند هم توسط مادر صورت بگیرد و هم توسط پدر. انجام آشپزی، نظافت خانه و کودکان، خرید خانه و دیگر امور مربوط به بچه ها می تواند توسط هر کدام از والدین صورت بگیرد اما در رابطه با آموزش مسائل مربوط به بلوغ و امور جنسی چطور؟

زمانی که کودکان حاضر در خانه با والد همجنس نیستند، برای انجام این بخش از وظایف لازم است از افراد دیگری کمک گرفته شود.گاهی یک دایی یا عمه می تواند برخی موضوعات را برای نوجوان توضیح دهد، اگر هم دسترسی به اقوام نبود می توان از مشاور یا روانشناس یا حتی از پزشک کمک گرفت. اگر هم هیچ کدام از این موارد در دسترس نباشند، می شود از معلم یا مشاور کودک در مدرسه خواست تا مسائل لازم را برای آنها توضیح دهند.ناممکن حتی با کمک دیگران

اما جدای از وظایف پدران و مادران، صرف حضور والدین در خانه کارکردهایی دارد که غالب اوقات والدین متوجه نیستند اما این کارکردها در تربیت کودکان نقشی اساسی و مهم دارد و این بخش در زمان غیبت یکی از والدین می تواند آسیب های جدی ببیند. نکته مهم در این بین آن است که جبران کامل این کمبود در خانواده های تک والد بسیار دشوار و در بعضی مواقع غیرممکن است. بنابراین لازم است پدر و مادران فقط با آنها آشنا شوند.نقش هایی که از کودکی آموخته می شوند

اولین تصورات کودکان ما در مورد نقش های جنسیتی در خانه شکل می گیرد. اینکه وظایف مردان و زنان در خانه چیست، چه مسئولیت هایی در زندگی مشترک برعهده آنهاست و اینکه آنها چطور با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. 

این آموزش های مهم هم در خانه و به واسطه والدین روی می دهند و هم خارتج از خانه و به واسطه کتاب، فیلم و ... زمانی که طلاق والدین در زمانی رخ می دهد که کودکان بسیار کم سن هستند یا فرایند طلاق بسیار طولانی می شود، در این آموزش مهم می تواند مشکلاتی روی دهد.

حضور فردی از جنس دیگر و داشتن ارتباط مستمر با او مثل دایی یا عمه می تواند تا حدی این نقص را جبران کند اما به هر صورت رابطه همسران با هم تفاوت هایی اساسی با رابطه خواهر و برادری دارد. بچه ها در خانواده به صورت معمول مشاهده گر رابطه پدر و مادری هستند که به هم وفا دارند، رابطه ای عاطفی و عمیق با هم دارند و در بسیاری از ابعاد زندگی با هم شریک هستند. 

در حالی که وقتی دایی، عمه یا پدربزرگ و مادربزرگ قرار است جای خالی نبود پدر و مادر را پر کنند، به رغم همه تلاش هایشان باز هم نمی توانند نمایانگر همه ابعاد رابطه همسری باشند و در هر حال تا حدی این جای خالی باقی خواهد ماند.

نبرد دموکراسی و دیکتاتوری

زمانی که هر دو والدین در خانه حضور دارند، فرایند تصمیم گیری به صورت معمول به این صورت است که والدین با یکدیگر مشورت و تصمیم خود را اعلام می کنند. شاید با خود بگویید این شرایط ایده آل است که والدین به دنبال آن هستند اما در عمل اینگونه نیست.

درست است که همیشه این اتفاق نمی افتد، اگر با خودتان مرور کنید احتمالا مواردی به ذهنتان می رسد که شما نظری داشته اید و همسرتان نظر دیگری و در نهایت ناچار شده بودید با گفتگو تصمیم دیگری بگیرید اما در زمانی که فقط یک والد حضور دارد، فرایند تصمیم گیری فقط توسط او انجام می شود.

شاید بگویید این شرایط نه تنها بدنیست که بسیار هم خوب است! اما این شرایط می تواند برای کودکان عوارض خاص خود را داشته باشد. تصمیم گیری های مشارکتی پدر و مادر هر چقدر هم معدود باشد باز هم می تواند به بچه ها شکلی از دموکراسی را آموزش دهد. در حالی که تصمیم گیری های تکنفره در خانه می تواند یادآور روش های دیکتاتوری در زمان تصمیم گیری باشد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۱:۴۱